اولین روز مهر ماه بود ؛
قرار بود به کلاس اول برود و قلم به دست بگیرد .
دختر است دیگر …
دلش میخاست اولین جمله را برای بابا بنویسد ،
اصلا دلش میخاست نوشتن را یاد بگیرد تا برای بابا بنویسد .
اما یک خبر همه چیز را دگرگون کرد …
ذوقش کور شد ،
دیگر بابا نبود !
دیگر فقط گریه بود و یک دفتر خالی و یک دل پر از حرف ناگفته …
از آن پس مشق شب تغییر کرد ؛
بابا نان نداد ،
بابا برای نان جانش را داد …
#ایران_تسلیت
#معدن طبس
محفل انس با قرآن به مناسبت درگذشت کارگران معدن زغال سنگ طبس
دبیرستان دخترانه صدرا (دوره اول) دزفول
مهر۱۴۰۳