به نام خدا
خبر نگار دغدغه مند (فاطمه اسماعیلی)
سلام سلام خوبین ؟ خوش میگذره؟ امروز آخر هفته ی جذابی برامون بود و اتفاقات مهیج و خفن برامون افتاد. از زنگ های ورزش شادمون و باحالمون بگذریم و از جلسه ی امروز که در رابطه با مجله ای که بهتون گفتم بود هم بگذریم میرسیم به زنگ مطالعات کلاسمون وای که نگم براتون زنگ مطالعات نبود که زنگ تفریح بود داستان از اونجایی شروع شد که ما با بچه های مجله رفیتم کتابخونه و جلسه رو برگزار کردیم که زنگ کلاس خورد و از اونجایی که یکم جلسه طولانی شد و ما یه چند دقیقه ای بعد خوردن زنگ جلسه رو تموم کردیم متوجه رفتن بچه ها به حیاط نشدم و وارد سالن که شدم خانم اکرمی گفتن که خانم حاج بیگی بچه ها رو بردن حیاط منم با هیجان و ذوق کتاب مطالعات و برداشتم و بدو رفتم پایین اول گوشی رو خانم اسپیدکار لطف کردن به بنده دادن رفتم و کلی عکسای باحال گرفتم و به محض اینکه به دستم رسید باهاتون به اشتراک میزارم …خلاصه بچه ها دور تا دور هم نشسته بودند و یک عالمه مهره های حروف الفبا هم وسط چیده شده بود خانم حاج بیگی بازی رو توضیح دادن و گروه گروه شدیم و از اونجایی که این بازی مربوط به درس تعاون بود هر کدوم از گروه ها یک کلمه ای انتخاب کردند بعضی ها زرنگ بازی در میآوردند و کلمه های خیلی ساده انتخاب میکردند ولی بعضی ها هم کلمه های سخت انتخاب میکردند بعد باید با استفاده از دستگاهی این حروف رو به ترتیب حروف اون کلمه روی هم مثل برج میچیدن … خیلی از بچه های با اراده و قوی با این که برج هی خراب میشد ولی بازهم ادامه میدادن و دوباره میساختنش تا تایمشون تموم شه.. و بعد بچه های المپیاد پایین اومدن و دیگه نگم براتون که دوستا بهم برسن خودتون میدونین چی میشه دیگه مدرسه رو روی سرشون گذاشته بودن و حسابی خوش گذشت و بچه های کلاس های دیگه هم به بهانه های مختلف کلاس ها رو میمیپیچوندن و میومدن تو حیاط و فک کنم کلا کل مدرسه تو حیاط بودد….


